استاد ، یادش بخیر اون دوشنبه شب هایی که می آمدی...
یادش بخیر ...
آن شب هایی که پر از عشق و محبت بود...
شب هایی پر از شیرینی ، امید ، تلاش و مهربانی
چه زود گذشت این دو سال که شما بخاطر ما از یزد تا میبد می آمدی...
آخر چرا ...
چرا اینقدر زود از پیش ما رفتی؟؟؟
شاید دیگر از دست ما خسته شده بودید...
اما نه...
شما همیشه به تمام شاگردانتان عشق می ورزیدید...
هر کس از خاطراتش می گوید...
اما من چه بگویم که آن خاطره ها دیگر برایم جذاب نیستند...